بختیاری


بختیاری

معرفی سرزمین بختیاری


مورخان می گویند، بختیاریان از کوردان فیلی هستند(بخش سوم

مورخان می گویند، بختیاریان از کوردان فیلی هستند(بخش سوم)

altشفق/ بطورکلی، ایل بختیاری بدلیل تفاوت در پرداخت باج و خراج سالانه به حکومت مرکزی به دو بخش تقسیم شده اند: هفت لنگ بختیاری که از نظر اداری تابع حاکم بهبهان(عزالدوله بعد از مرگ پدر، به فرمانروائی رسید) بوده اند. چهار لنگ بختیاری نیز از نظر اداری تابع حاکم بروجرد بوده اند.

واژه"لنگ" چندین معنای متفاوت دارد و در اینجا به معنای پا از سر پنجه ها تا به انتهای ران است. واژه لنگ چندین معنا مختلف دارد و در اینجا لنگ به معنای پا از نوک پنجه تا انتهای ران است. در دوران قدیم، هر کسی از بختیاریان مکنت و دارائی کمتر از سه  رأس چهارچا بود، مشمول باج و خراج سالانه نمی شد. هر کسی نیز دارائی بیش از ارزش سه رأس حیوان بارکش را داشت، آنوقت از او باج و خراج سالانه می گرفتند. بدین گونه نیز از او خراج می گرفتند: بهای هر چهارچایی را به چهار بخش تقسیم می کردند و  جمع این سه چهارپا می شد دوازده قسم و  بدین نحو هر خانواده هفت لنگ بختیاری(دولت خراج سالانه را از مردمان ایل قشقائی و شاهسوند براساس بهای بره و از ترکان و ایلات کوچ رو برمبنای شتر و از بختیاریان نیز براساس چهارچایان باربر دریافت می نمود) بایستی خراج سالانه خود را هفت دوازدهم بهای این چهارپا را بدلیل خوبی مرتع و برکت اراضی آن گرفته می شد. در حالیکه هر چهارلنگ بختیاری نیز چهار دوازدهم بهای چهارچایان را خراج می پرداخت و دلیل آن نیز این بود که اراضی و مرتع آنان مرغوبیت خاصی نداشت و مردمان آن نیز فقیر بودند. برای همین به قسم نخست این مردمان بختیاری هفت لنگ و به قسم دوم مردمان دیگر بختیاری بر مبنای مکنت مالی ضعیفی که داشتند چهارلنگ می گفتند.

یاقوت حموی می گوید: حکومت هرسال یک ماه قبل از عیدنوروز، خراج خود را از ایل و طوایف جمع آوری می کرد و بدین شیوه سالانه از بختیاریان خراج می گرفت تا در دوره طهماسب یکم که تاج میر یکی از مردمان استرکی بختیاری را به قدرت رساند و حاکم منطقه گردانید و در برابر این چنین انتصابی، سالانه به بهای ده هزار چهارپا از وی خراج می گرفت و باید آنرا به خزانه دولت پرداخت می نمود.

وقتی که تاج میر نتوانست خراج سالانه را پرداخت کند، به بهانه عدم انجام وظیفه و نالایقی اعدام گردید و  بعد از وی شاه، میرجهانگیر بختیاری را با دادن لقب"ایل بگی"بجای وی گمارد و تمامی سرزمین لورستان را تحت فرمان وی قرار داد و وطیفه جمع آوری خراج سالانه مناطق دزفول، شوشتر و اهواز را نیز بدو سپرد.

این عمل شاه، باعث گذاشتن بارسنگینی بر دوش مردمان عشایر موجود در منطقه گردید و سبب شد تا کاسه صبر عشایر کهلکولیه لبریز شود و به حاکم فارس بپیوندند و برخی عشایر نیز به دادن خراج سالانه ادامه دادند.

شرقشناس انگلیسی آرنولد ویلسن، فقر و نداری و دشواری وضعیت زندگی مردم در آن دوره را چنین بحث می کند: مرم شبها را با خوردن میوه درخت بلوط سر می کردند و روزها نیز نان خشک را در آب می انداختند تا نرم شود و سپس آنرا با خرما می خوردند. اما آنانی که دارای گاو و گوسفندانی بودند، پنیر، ماست و کره و مشتقات لبنی را درست می کردند تا بدین وسیله شکم اعضاء خانواده خود را سیر نمایند. باقیمانده این محصولات لبنی را می فروختند و تمامی آنان نیز در چادرهای که بدانها سیاه چادر می گویند و از پشم بز بافته شده اند زندگی خود را می گذراندند و هر شخصی فقط دارای یک پیراهن و شلوار بود. زمستانها عبایی را بردوش می اندختند و کفشهایشان را خود می دوختند و در حقیقت این وضعیت تمامی عشایر ایران بود. آن که جای بسی تعجب است، این بود که با آنهمه رنج و سختی که در زندگی خود داشتند، شکرگزار خدا بودند و هیچ گونه نارضایتی و ناشکری از این وضعیت زندگی خود نداشتند!.

اما بازگشت زمان و بعد از حکومت اتابک به اوج قدرت خود رسیدند تا آنجا که هرکدام از شفیع خان و قاسم خان بختیاری در سال 1722 میلادی توانستند لشکری دوازده هزارنفری را از آن جمع آوری نمایند تا از این افراد برای خارج کردن محمودخان افغان از اصفهان بهره گیرند. ولی بعد از آنکه دوهزارنفر از آنان کشته شد از سپاه فغان شکست خوردند. محمود از آنان دست برنداشت و به تعقیب آنان پرداخت و در این تعیقب، تمامی مزارعی را که بر سر راهش بود به آتش کشید و تمامی هرآنچه را که داشتند تاراج نمود  دوباره به اصفهان بازگشت. بعد از آنکه، نادرشاه سپاهیان افغان را تارومار کرد و از بین برد، علیمراد مومیوند یکی از نامداران چهارلنگ بختیاری از نادرشاه یاغی گردید و خود را در منطقه شاه اعلام نمود و سکه به نام خود ضرب کرد. نادرشاه افشار نیز ار چهار طرف به بختیاریان حمله کرد و توانست نیروهای او را از بین ببرد و علیمراد مومیوند را در شوشتر بدار آویخت و هزاران خانواده بختیاری را به منطقه تربت جام واقع در خراسان کوچ داد و قریب به ده هزار از خانوارهای خاندان زنگنه در نزدیکی کرماشان را به بختیاری آورد و در آن جا ساکن نمود. با این حال، قریب به چهارهزار نفر از بختیاریها در بین لشکریان نادر بودند که به فرماندهی حاتمی خان از خاندان"مال احمد" و علی صالح بختیاری را برای آزاد کردن قندهار و فرات روانه نمود. این لشکر توانست به خوبی از پس مأموریت خود برآید. این عملکرد نیز  سبب شد تا نادرشاه، حاتمی خان را مورد عطوفت خود قرار دهد و او را بعنوان والی کشمیر بگمارد. ابل فتح خان را والی شوشتر نمود و سپس هفتصدو پنجاه خانوار بختیاری را در نزدیکی میان خیل و تعداد هفتصد و پنجاه خانوار دیگر را نیز در منطقه وران بند و پانصد خانوار را هم در مرخان اسکان داد.

در سال 1747 میلادی، نادرشاه کشته شد و بیشتر مردم کوچانده شده به مناطق خود بازگشتند و همزمان نیز خانوارهایی خاندان زنگنه نیز به کرماشان بازگشتند. ولی آنانی که از بختیاریان بریده شدند و در قندهار و هرات و نیشاپور ماندگار شدند.

جورج.ن. کرزن می گوید: سردار معروف بختیاری رشیدخان چندروز بعد از مرگ نادرشاه، قدرت را  قبضه و اصفهان را مقر  قدرت خود می کند و زمانی که تمامی دارائی و ثروت نادرشاه را بدست آورد، سریر قدرت را ترک و ناپدید می شود و به میان بختیاریان می گریزد. سپس علی قلیخان به زور خود را  شاه کشور معرفی می کند. این پادشاه جدید، برادرزاده نادر بود که بدو لقب عادلشاه داد. پادشاه جدید، در آغاز با در زیرنظر گرفتن ثروتمندان و سرمایه داران در سراسر کشور نمود که اینان اموال و ثروت خود را در اختیار یاغیان و مخالفان با او قرار ندهند!. وقتی که ثروتمندی ابل فتح خان بختیاری را در بخش هفت لنگ و حیدرخان را در بختیاری شنید، لشکری را به فرماندهی علیمردان خان بختیاری از بخش چهارلنگ بختیاری تشکیل داد. زیرا، میدانست عداوتی دیرینه در بین هر دو بخش بختیاری وجود دارد. اما، علیمردان خان که در طمع در دست گرفتن قدرت کشور را داشت و میدانست که ابراهیم خان دشمن عادلشاه است، مقداری به ابراهیم خان پول داد تا مانع از خطرات تهدیدهای شاه شود و شهر گلپایگان را تصرف کرد و  ادلشاه را دستگیر و زندانی نمود. ولی حاکمیت آنان زیاد طول نکشید و خراسانیان هردوی آنانرا کشتند و شاهرخ میرزا پسر نادرشاه را پادشاه ایران کردند. بعد از این، رویدادهای فراوانی در بین علیمردان خان و ابل فتح خان و کریم خان زند روی داد و سرانجام مملکت به سود کریم خانم ثباتی به خود دید.

کریم خان زند شروع به کوچاندن خانواده های فراوانی از بخش هفت لنگ بختیاری بسوی شهر قم کرد و گروهی از چهارلنگهای بختیاری را نیز به شهر فسا برد و شماری از سران آنان را در روستای شاه عبدالعظیم زندانی کرد. با گذشت زمان توانست با رفتار نرم خود، حمایت بختیاریان را کسب کند و آنان نیز به طرفداران حاکمیت وی تبدیل شدند. زمانی که خاندان زند از بین رفتند، آغامحمدخان قاجار قدرت را در دست رفت، فوراً اسدخان بختیاری را از ریاست بختیاری به همکاری پسرش رضا را بدلیل اختلافاتی که با پدر داشت، عزل نمود و پسر اسدخان(رضا) را جایگزین وی نمود. اسدخان توانست اتحادی را در بین بختیاریان هفت لنگ و چارلنگ را ایجاد و خودش رهبری آنان را برعهده گیرد و علیه آغامحمدخان یاغی گردید. آغامحمدخان هم لشکری را آماده نمود و از لشکریان خود خواست با تمام توان بر او بتازند. ولی این حمله به نتیجه ای نرسید و اسدخان توانست نیروهای دشمن را شکست دهد و آنان را ناچار کند به تهران عقب نشینی کنند و آغامحمدخان این تجربه را دوباره تکرار نکرد.

اسدخان بعد از این پیروزی، تصمیم گرفت خود را به قلعه ای محکمی در منطقه شوشتر بکشاند و در آنجا مستقر شود تا زمانی که با دلخواه خود و با شروطی آبرومندانه خود را تسلیم شاه محمدعلی میرزا پسر فتح علیشاه نمود(در سال 1797میلادی بعد از آغامحمدخان موسس سلسله قاجاریه، قدرت را در دست گرفت). بعدها بختیاریها چه بصورت فردی و چه گروهی، به سپاه شاه پیوستند. در این مدت، دوباره آتش عداوت و  کشمکشها در بین هردو بخش بختیاری در مورد مرتع و اراضی کشاورزی و منابع آب در بین آنان شعله ور شد و شروع به کشتار بی رحمانه همدیگر نمودند. رالينسون بدین گونه وصف می کند: سوارکاران و مردان جنگی خوبی هستند، ولی در این حال قاتلات بی رحمی هستند و ترحمی در دل ندارند و آنقدر سخت دل هستند که تا پای مرگ از دشمنان خود انتقام می گیرند و اگر پیمانی زیانی به منابع آنان برساند، زود پیمان خود را می شکنند و در بین آنان کشمکشهای خانوادگی به پایان نمی رسد. جان انسان در نزد آنان هیچ ارزشی ندارد و خویشاوندی محکمی ندارند و برای قدرت پسر پدر خود را می کشد و برادر به برادر رحم نمی کند.

رالینسون همچنین می گوید: سخن پدری از ایرانیان را در اینمورد شنیده ام که می گوید: بختیاریان نباید برای مردهای خود فاتحه بدهند، زیرا آنقدر از آنان می میرد که ختم پشت سر ختم  وجود دارد و نمی رسند تا مراسم فاتحه دیگری را برگزار کنند. وی همچنین می گوید: بختیاریان به بازرگانی نیز می پردازند و ذغال و چوپ و گیلاس و بخشی از غلات را به فروش میرسانند. بجزاین، بسیاری از آنان تنباکو در منطقه جانکی تولید می کنند و به مناطق دیگر آنرا می فرستند. در فصل تابستان نیز، نیاز فراورده های گوشتی مردم اصفهان را تأمین می کنند.

شرق شناس مالكوم نیز در مور ارتباطات آنان با دولت مرکزی بحث می کند و می نویسد: امورات خود را براساس آداب و رسوم عشایری خود اداره می کنند و به مردان حکومت اجازه نمیدهند در سرزمین آنان بمانند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |